شباهت امام حسین (علیه‌السلام) و حضرت حجه (علیه‌السلام)

با تبریک ازدواج بهترین زوج های دنیا

امام زمانمان همان امام زمان سال 61هجری ست مانند او می گوید:هَل مِن ناصر یَنصُرنی...

شباهت امام حسین (علیه‌السلام) و حضرت حجه (علیه‌السلام)

در بیان مرحوم آیت الله بهجت

 

وقتى تأمّل مى کنیم مى بینیم همه ى قضایاى امام حسین ـ علیه السّلام ـ در یک روز واقع شد و وقتى مردم کوفه و بصره از قضیّه ى قتل آن حضرت ـ علیه السّلام ـ مطّلع شدند، ناراحت شدند و از ابتلاى آن حضرت و شهادت اسارت اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ ، خدا مى داند که اهل ایمان چه قدر ناراحت بودند، به حدّى که گویا باورشان نمى شد.

 

در طول این مدّت دل اهل ایمان خون بود. امّا ما بیش از هزار سال است که گرفتاریم و حضرت حجّت ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ گرفتار است و دشمن ها نمى گذارند بیاید و او را حبس کرده اند. آیا حبسى از این بالاتر که نتواند خود را در هیچ آبادى نشان دهد و خود را معرّفى کند!

 

در این ما فوق هزار سال که آن حضرت در زندان است، خدا مى داند که قلوب اهل ایمان چه قدر خون است. آیا شایسته است که حضرت غائب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در مصایب و گرفتارى شبیه قضیّه ى حسین بن على ـ علیه السّلام ـ به این مدّت طولانى گرفتار باشد و ما برقصیم و شادى کنیم؟! “

 

 

 

 



کدستان

صلوان یادت نره!!!!

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مصطفی.کاویانی
تاریخ : پنج شنبه 14 آذر 1392
ماجرای داماد شدن رهبر انقلاب

مدتی از بازگشت به مشهد نمی گذشت. بانو خدیجه که در اندیشه ازدواج پسر دومش بود، دست به کار شد و دختری را که در خانواد ه ای سنتی و با علائق مذهبی پرورش یافته بود، به او پیشنهاد کرد. همو پا پیش گذاشت و مقدمات خواستگاری را فراهم نمود. همان راهی را که چهار پنج سال پیش برای سیدمحمد رفته بود، این بار برای سیدعلی پیمود.


حاج محمداسماعیل خجسته باقرزاده، پدر عروس، از کاسبان دیندار و باسواد مشهد بود. او پذیرفت که دخترش به عقد طلبة تازه از قم برگشته ای درآید که تصمیم دارد در مشهد ساکن شود، آیت الله میلانی و دیگر بزرگان اهل علم مشهد او را می شناسند و تأیید می کنند و به او علاقه دارند. هزینه ازدواج، آن بخشی که طبق توافق به عهده داماد بود، توسط آیت الله حاج سیدجواد خامنه ای تأمین شد که مبلغ قابل توجهی نبود. مخارج عقد را گذاشتند به عهده خانواده عروس که حتماً قابل توجه بود. “آنها مرفه بودند، می توانستند و کردند.”


اوایل پاییز ۱۳۴۳ سیدعلی خامنه ای و خانم خجسته پیوند زناشویی بستند. خطبه عقد توسط آیت الله میلانی خوانده شد. از این زمان، همدم، همسر و همراهی تازه، که هفده بهار بیش نداشت، پا به دنیای آقای خامنه ای گذاشت که در همه فرودهای سرد و سخت زندگی سیاسی و شاید تک فرازهای آن در آن روزگار، یاری غم خوار و دوستی مهربان بود. کارت دعوت را سفارش دادند و روز جشن را که در خانه پدر عروس در پایین خیابان برگزار می شد، تعیین کردند. آن شب آقای خامنه ای در آستانه ورودی خانه ایستاده بود و از میهمانان استقبال می کرد. مراسم، آن طور که مرسوم خانواده های مذهبی و مقید آن زمان بود، برگزار شد.


پس از عقد و پیش از هم خانه شدن، نوعروس خانواده خامنه ای باخبر شد که شوی ۲۵ ساله اش پا در میدان مبارزه دارد. “شاید اولین روزها و … یا هفته های پیوندمان …بود، مسائل سیاسی من به وسیله خودم برای ایشان مطرح شد … شاید قبلاً هم می دانستند که من توی این مسائل سیاسی هستم، لکن مرا به چشم طلبه ای … که مورد توجه و علاقه… بزرگان و اساتید… هستم… نگاه می کردند.”



کدستان

صلوان یادت نره!!!!

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مصطفی.کاویانی
تاریخ : پنج شنبه 14 آذر 1392
علی(ع) ، بت شکن است

 

کودك بت شکن

حضرت على (علیه السلام ) دوران کودکى خود را مى گذرانید. روزى پدرش ابوطالب نزد همسرش فاطمه بنت اسد آمد و گفت : على (علیه السلام ) را دیدم که بتهاى بت پرستان را مى شکند. مى ترسم که بزرگان قریش با خبر شوند و به او آسیب برسانند، فاطمه مادر على گفت : شگفتا من خبرى عجیب تر از این به تو بدهم آن هنگامى که على (علیه السلام ( بچه بود و در رحم من قرار داشت روزى کنار کعبه رفتم به طواف کعبه ، قصد پرستش خدا را کردم . بت پرستان ، بت هاى خود را در محلى در کنار کعبه گذاشته بودند. وقتى که در طواف به روبروى آن محل رسیدم على (علیه السلام ) در رحمم آنچنان دو پاى خود را فشار مى داد که من از نزدیک شدن به جایگاه بتها ناتوان مى شدم

 

 

 

بت شکن آخر

 

ععلى (علیه السلام ) مى فرماید: شبى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مرا نزد خویش فرا خواند. من در منزل همسرش خدیجه نزد او حاضر شدم آنگاه فرمود على (آماده باش ) و از پى من حرکت کن . سپس خود در جلو حرکت کرد و من هم به دنبال آن حضرت حرکت کردم تا آنى که در دل آن شب به خانه خدا کعبه رسیدیم ... رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آهسته فرمود: على از دوش من بالا برو، آنگاه خود خم شد و من از کتف مبارک او بالا رفتم و بر بام کعبه قرار گرفتم و هر چه بت در آنجا بود پایین انداختم ، آنگاه از مسجدالحرام خارج شدیم و راهى منزل خدیجه شدیم . در بازگشت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به من فرمود: نخستین کسى که بتها را درهم شکست جد تو ابراهیم (علیه السلام ) بود و آخرین کسى که بتها را شکست تو بودى بامداد روز بعد هنگامى که اهل مکه سراغ بتهاى خود رفتند دیدند که بتهایشان برخى شکسته و برگشته و بر زمین افتاده است . آنها با خود این اعمال از کسى جز محمد صلى الله علیه و آله و سلم و پسر عمویش على (علیه السلام ) سر نمى زند

 

 





|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مصطفی.کاویانی
تاریخ : پنج شنبه 14 آذر 1392
یاحسین

یا اباعبدالله

یا ابا صالح المهدی

ارباب از این که هم چون کوفیان العجل می گوییم از این که تو را در ساحل انتظار تنها گذاشته ایم از این که تا تشنه می رویم به سراغ چشمه می رویم و از همه چیز از شما عذر می خواهم

می دانم شروع قیامتان جمعه است و این را هم می دانم جمعه ای که عاشورا باشد آیا آقا آن روز من هم در شمار سپاهتان هستم...من که داعیه دار اینم که اگر در کربلا بودم...

آقا حرف ها زیاد است نتیجه ها کم..... می دانم در آن هیئتی هستی که روضه عباس می خوانند...نگو که عباس می خواهی برای ظهورت.....

دلت خون است همیشه بوده اما این ماه سخت تر

آقا...بگو چه می خواهی؟؟؟ زهیر---حبیب---علی اصغر و اکبر---قاسم و......

آقا کمکمان کن می توانیم..... از پس این امتحانات رد مان کن..... بتوانیم بشویم آنچه تو می خواهی

می دانم دلت خون است غم کشی چون زینب می خواهی؟؟؟؟؟

یا مهدی ادرکنی

می دانم دلت خون است

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مصطفی.کاویانی
تاریخ : پنج شنبه 14 آذر 1392
قلب خون مهدی (عج)

علامه امینی شب و روز عاشورا مدام برای امام زمان(عج) صدقه کنار میگذاشتند و می گفتند قلب حضرت در فشار است.

بهترین صدقه برای ایشان گناه نکردن است...

مدام برای حضرت صدقه دهید..

مدام از گناه دوری کنید...

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : مصطفی.کاویانی
تاریخ : پنج شنبه 14 آذر 1392
بسم الله الرحمن الرحیم

الله  لایخلف المیعاد

به نام یگانه بی همتا

 


خدایا شکر تو راست که آنچه را بر من عطا

 نمودی صلاح من

وآنچه را بر من عطا ننمودی زیان من

نعمت عترت پیامبرت را که مخفی نمودی به مابازگردان

و مارا امانتدار خوب قرارده

قسم به قرآن که برما دادی و لب طاقچه خاک می خورد

ومگر ماه رمضانی آن راختم کنیم وآنهم فقط خواندن است ، تامل نیست .  ...

خجالت می کشم از تو طلب عترت کنم درحالی که با قرآن چنین رفتاری می کنیم.

 

 

 

>

 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : مصطفی.کاویانی
تاریخ : پنج شنبه 14 آذر 1392

تعداد صفحات : 6
صفحه قبل 1 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد